زایرکعبه
تمثیل غار یا غار افلاطون
شرح تمثیل
ابتدا یک غار را در نظر بگیرید، که در آن تعدادی انسان در حالی که به دیوار غل و زنجیر شدهاند، به طوری که همیشه رویشان به سمت دیوار روبهرو بودهاست و هیچگاه پشت سر خود را نگاه نکردهاند. در پشت این افراد آتشی روشن است و در جلوی این آتش نیز مجسمههایی قرار دارند و هنگامی که حرکت میکنند سایهٔ آنها بر دیوار روبهرو میافتد. در واقع این مجسمهها همان اعتقادات و عقاید این گروه از افراد هستند که سایهٔ آنها بر روی دیوار منعکس میشود.
در این میان، ناگهان زنجیر از پای یکی از این زندانیان که به سوی دیوار غار نشستهاست باز میگردد. و آن شخص به عقب برمیگردد و پشت خود را میبیند و سپس از دهانهٔ غار به بیرون میرود. او تازه متوجه میشود که حقیقت چیزی جز آن است که در داخل غار قرار داشت. در واقع، این جهانِ خارج همان عالم مثل افلاطونی است که شخص، هنگامی که به آن میرسد متوجه میشود که حقایقِ جهان چیزی جز این است و داخل غار کجا و خارج آن کجا! شخصی که به عالم خارج از غار رفته و از آن آگاهی کسب کردهاست تصمیم میگیرد که به غار برگردد و دیگران را نیز از این حقیقت آگاه کند. و هنگامی که به سوی آنان میرود تا آنها را نسبت به جهانِ خارج آگاه کند و بگوید که حقیقت چیزی جز این است که شما به آن دل بستهاید، با برخورد سرد زندانیان مواجه میشود، وآنان حرف وی را دروغ میپندارند.
فلسفه
در واقع این تمثیل بیان میکند که این جهان سایهایست از آن جهان حقیقی که همان عالم کلی یا عالم مُثُل میباشد. غار نیز تمثیلی است از این عالم که همان سایهٔ مثل است و تنها کسی که میتواند خود را به عالم حقیقی برساند فیلسوف است و وظیفهٔ فیلسوف این است که خود را از این عقاید باطل و غیر عقلانی مردم درباره خدا و جهان هستی به دور کند و حقیقت را از خاستگاه حقیقی آن یعنی همان عالم مثل لایتغیر جستجو کند.
بخش ۱: مؤمنان، بخش ۲: نماد دین، بخش ۳: نماد بیخدایان و بخش ۴: نماد علم
نخبگان یا فرهیختگان چه کسانی هستند.
گی روشه در کتاب تغییرات اجتماعی طبقه بندی ششگانۀ زیر را از نخبگان ارائه کرده است :
1ـ نخبگان سنتی
نخبگان سنتی از حاکمیت و یا نفوذی برخوردارند که ناشی از ساختهای اجتماعی، ایده ها و اعتقاداتی است که ریشه در گذشته ای دور دارند و مبتنی بر راه و رسم سنتی طولانی اند. بدین ترتیب تمام برگزیدگان آریستوکراتیک برگزیدگان سنتی محسوب می شوند زیرا اعتبار آنها ناشی از نژاد و اصل و نسب است که ریشه در سنتها دارد. مانند رئیس یک قبیله که حاکمیت خود را ناشی از آن می داند که جانشین بلافصل رئیس قبلی است که آن هم به صورت سلسله مراتبی ادامه پیداکرده است. همچنین می توان نخبگان مذهبی را نیز معمولاً تا حدی نخبگان سنتی قلمداد نمود، زیرا حاکمیت یا نفوذ آنها مبتنی بر احترام نسبت به بعضی از حقایق است که در زمانهای پیشین بر انسانها آشکار گردیده و یا مبتنی بر سنتی طولانی است که ریشه تاریخی دارد.
2ـ نخبگان تکنوکرات
نخبگان تکنوکراتیک منتسب به ساختی رسمی یا اداری هستند. اقتدار آنها بر اساس معیار دوگانه ای استوار است. اول آنکه این نخبگان بر اساس قوانین وضع شده و رایجِ شناخته شده، انتخاب شده اند، دوم آنکه این اتنخاب به دلیل دارا بودن صلاحیتها، قابلیتها و تخصّصهای تحصیلی یا همچنین با احتساب دارابودن تجارب و سابقه در زمینه های خاص یا ملاکهایی از این قبیل سنجیده و مورد قضاوت قرار می گیرند. این نخبگان تکنوکراتیک از اقتداری برخوردارند که ماکس وبر آن را اقتدار عقلایی ـ قانونی نام نهاده است.
3ـ نخبگان مالکیت
نخبگان مالکیت به دلیل ثروت و اموالی که دارند از نوعی « اقتدار» یا « قدرت» برخوردار می شوند. این اموال و این ثروت باعث تسلط آنان بر نیروی کاری می گردد که به خدمت گرفته اند، ولی از طرف دیگر این توانایی مالی به آنها امکان می دهد که بتوانند بر روی سایر نخبگان سنتی و یا تکنوکراتیک فشارهایی وارد سازند و در نتیجه برای خود قدرت اجتماعی کسب نمایند. نخبگان مالکیت یا نخبگان اقتصادی از قبیل ملاکین بزرگ اراضی یا صنعتی و یا مالی افرادی هستند که تصمیماتشان می توانند بر زندگی سیاسی و اجتماعی اثر بگذارد و در نتیجه باعث ایجاد تغییرات سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی گردد یا برعکس از انجام این تغییرات جلویری نماید.
4ـ نخبگان خارق العاده یا کاریزمایی
نخبگان کاریزمایی ( به تعبیر وبر ) نخبگانی هستند که خصوصیات خارق العاده به آنان نسبت می دهند. اقتدار و نفوذی که این نخبگان از آن برخوردارند، مستقیماً به شخصیت آنان بر می گردد و به گفته ماکس وبر بر قهرمان پروری مقدس، ویژه و استثنایی یا بر خصلت و صفت ستودة یک شخصیت متکی است.
5ـ نخبگان ایدئولوژیکی
این نخبگان اشخاص یا گروههایی هستند که در اطراف ایدئولوژی معینی متشکل گردیده یا در به وجود آوردن ایدئولوژی خاصی سهیمند. همچنین می توان اشخاص یا گروههایی را در این رده بندی قرار داد که ایدئولوژی مشخصی را اشاعه می دهند یا سخنگو و معرف آنند. نخبگان ایدئولوژیک یا معنوی بدون اقتدار ولی بانفوذ، اغلب گروههایی هستند که دگرگونی های ساختی آینده را سبب می شوند و موجب جهت گیری مجددی از کنش تاریخی می گردند.
6 ـ نخبگان سمبلیک
ارزشها، ایده ها، سمبل های وضعیت موجود، نهادها و ایده های جدید و غیره در رؤسای سیاسی متبلور و متجلی می شوند و در این میان رؤسای معنوی و ایدئولوژیکی بهتر می توانند خصوصیات سمبلیک به خود بگیرند.
نخبگان سمبلیک در اصل کسانی هستند که نمونه های اصیلی از بعضی رفتار، کردار، افکار و خصوصیات و ارزشها هستند. برای مثال هنرمندان مردمی یا خوانندگان مردمی که در نظر مردم و مخصوصاً جوانان به صورت قهرمانانی در می آیند و مظهر جوانی ، عشق ، شادی ، خلاقیت و صفاتی از این قبیل اند نمونه هایی از نخبگان سمبلیک هستند.
ابوسعید ابو الخیر ( رباعی شمارهٔ ۶۵۴)
لطفا در مورد رباعی 654 ابوسعید ابو الخیر اندکی تامل وتفکر نمائیم .به نظرم در این رباعی مفاهیم عمیقی نهفته است که بدون هیچ شرحی برداشت آن مفاهیم را به خوانندگان گرامی واگذار مینمایم باشد که کمی بیاندیشیم.
گیرم که هزار مصحف از برداری
با آن چه کنی که نفس کافر داری
سر را به زمین چه می نهی بهر نماز
آنرا به زمین بنه که بر سر داری
قداست های ساختگی
"چنار عباسعلی"
آورده اند که حرمسرای عریض و طویل" ناصرالدّین شاه" هر روز شاهد دعوا و رقابتهای پنهان و آشکار بود، روزی کنیز یکی از بانوان حرم، مرتکب خلافی میشود و از آنرو که میدانست بانو عصبانی خواهد شد و تنبیهش میکند، تا قبل از آنکه خبر به او رسد خود را به" ری" رسانده و در" عبدالعظیم" بست مینشیند، خبر بست نشینی کنیزک که به شاه میرسد از بانوی حرم میخواهد، گناه کنیز را ببخشد؛ البته این بست نشینی و خروج کنیز از حرم، شاه را بفکر میبرد که چاره ای کند تا اهل حرم بهنگام حوادثی این چنین پا به خارج حرم نگذارند و در همان اندرونی، امکان بست نشینی برایشان فراهم باشد!
فکر بکری به ذهن شاه رسید، بانوئی گیس سپید از اهل حرم را دستور داد تا بدروغ این خبر منتشر کند که خوابنما شده و به او خبر داده اند که در پای چنار کهن سال" گشن شاخ" در توی محوطه اندرونی امامزاده ای بنام" عباسعلی" مدفون است.
این خبر که در حرم پیچید،همه خوشحال از اینکه امامزاده ای در اندرون دارند از شاه خواستند که دور چنار را نرده کشد و علم و کُتل آویز کند.
شاه دستور داد اطراف چنار نرده کشیدند و اینگونه شد که آنجا را "چنار عباسعلی" نام گذاشتند، هر که حاجتی داشت و مبتلا به گرفتاری میشد رو به امامزاده تازه کشف شده میآورد و دخیل میبست.
زنهای شوهر مُرده، کنیزکان کُتک خورده، یتیمان درد کشیده، مقروضان گرفتار شده، راه ماندگان دست خالی مانده، عاشقان بوصال نرسیده، خلاصه هر مصیبت کشیده ای رو بسوی چنار عباسعلی آورد و کم کم پاتوق هر چه بدبخت و بیچاره و درمانده ای شد!
"ناصرالدین شاه" هر چند این حیله بخرج داد تا گرفتاران اهل حرم برای بست نشینی ناچار به خروج از حرم نشوند اما بمرور این امامزاده صاحب شجره نامه و زیارتنامه و برو و بیائی شد تا در پناه این قداست ساختگی، آنچه که مردم از ظلم و بیعدالتی شاه سراغ داشتند را فراموش کنند
علم ها و کُتل های برافراشته و پارچه های تکّه تکّه شده و گره خورده بر شاخه های چنار قداست یافته و دیگ های آش و پلو نذری در پای چنار و دعاها و وردهای ساخته شده نیز کم کم مردم را مشغول به آنجا کرد.
از کتاب" یادداشتهائی از زندگی خصوصی ناصرالدین شاه" نوشته دوستعلی خان معیرالممالک، نشر تاریخ ایران.
چنار عباسعلی نمادی است از "قداست های ساختگی" که بی شک ریشه هائی عمیق در جهل و نادانی توده مردم دارد
دوران افول و عقب ماندگی ملتها زمانی شروع شد که:
جای اندیشیدن را "تقلید"
جای تلاش و کوشش را "دعا"
جای فکرکردن به آرزوهای بزرگ را "قناعت"
جای اراده برای رفتن و رسیدن را "قسمت"
و جای تصمیم عقلانی را "استخاره"
گرفت!!
کتاب بیشعوری
بیشعوری
نویسنده: خاویر کرمنت
مترجم: محمود فرجامی
راهنمای عملی شناخت و درمانِ خطرناک ترین بیماری تاریخ بشریت
این کتاب درباره بیشعوری در دوره معاصر است. بله، بیشعوری! و تاثیر عمیقی که بیشعورها با نفوذ در اجتماع، سیاست، علوم، تجارت، دین و امثال اینها در دنیای معاصر می گذارند. به نظر نویسنده، بیشعورها احمق نیستند، اتفاقا بیشتر آنها نابغه اند؛ اما نابغه هایی خودخواه؛ مردم آزار، با اعتماد به نفس بالا و البته وقیح که نتیجه تیزبازی هایشان در نهایت به ضرر خودشان و اطرافیانشان می شود.
نویسنده با شوخ طبعی و یک عالمه ماجراهای ساختگی (اما در واقع بسیار شبیه به اتفاقاتی که هر روز دور و بر ما می افتد) نظریه من درآوردی خودش را مطرح می کند: بیشعوری یک بیماری مسری است و دارد دنیا را تهدید می کند! باید کاری کرد والا بیشعورها دنیا را نابود می کنند.
تعداد صفحات: 170
بیشعورها قواعد نا نوشته ای دارند که بر طبق آن رفتار می کنند:
*- تمام مشکلات را دیگران به وجود آورده اند .
*- اصلاً نیازی به ریشه یابی مشکلات نیست، فقط یکی را پیدا کن که تقصیر را گردنش بیندازی.
*- کم نیاور، تمام کاستی ها و خطاها را می توان در پشت نقابی از وقاحت و گستاخی پنهان کرد.
*- اگر از قانونی خسته شدی، مطابق نیازت یکی دیگر بساز، اما به محض آنکه به خواسته ات رسیدی آن را هم نقض کن.
مانند بسیاری از بیماری ها، بیشعوری هم ممکن است به ارث برسد. بسیاری از بیشعورها این بیماری را از پدر یا مادرشان به ارث برده اند .
بیشتر بیشعورها را می توان از روی رفتار تهاجمی و اخلاق قلدر مآبانه شان شناخت. اگر با گردن کلفتی و ترساندن دیگران نتوانند کارشان را به انجام رسانند، حقه سوار می کنند یا قانون و مقررات را طوری انگولک می کنند تا نتیجه اش به نفع شان شود. مثل تمام اعتیاد ها، مساله ی انکار در بیشعوری هم مساله مهمی است. بیشعورها قبول نمی کنند که باید مسئولیت پذیر باشند و یا دست کم زیر حرفشان نزنند و حاضر به پذیرش اشکال و اشتباه در کارشان باشند.
یکی از مثالهای خاویر کرمنت برای افرادبیشعور حتما بخوانید جالب است :
والتر کشیش بود. او چهارده سال پیش به این کسوت در آمده بود و از آن مدت در دوازده کلسیا خدمت کرده بود. حرارت بسیاری در یادگیری انجیل و موعظه کردن داشت و خودش را متخصص امراض روانی و درمان گناه کاری می دانست.
والتر در خطابه هایش به صراحت می گفت که وظیفه ی ما آن است که در محضر خدا مواظب کوچک ترین اعمال و رفتارمان باشیم، جرا که با ارتکاب کوچک ترین خطایی، یکسر در دامن گناه می غلتیم. بعضی وقت ها والتر در هنگام موعظه حالت عصبی و تهاجمی به خود می گرفت، به طوری که هر آدم عاقلی از علاقه و جدیت والتر برای ایجاد دافعه شگفت زده می شد.
اوضاع به همین منوال بود تا اینکه یک بار تصمیم گرفت برای یکشنبه در باره ی زنای محصنه هم موعظه کند. با همان حالت همیشگی خطابه ی غرایی در باره ی این گناه کبیره ایراد کرد... یکی دو هفته بعد، وقتی والتر داشت مراسم عشای ربانی را آغاز می کرد یکی از حضار که ظاهر موقر و متشخصی هم داشت از جای برخاست و اسلحه اش را به سمت والتر نشانه رفت. آن مرد به والتر گفت: " بهتر است دعایت را از ته دل بخوانی، چون شاید آخرین دعایت باشد و حتماً از خدا هم بخواهد که برای زناهای محصنه و غیر محصنه ات؛ ببخشدت. چون اگر دست از سر زن و دختر های من بر نداری خودم تا دروازه ی جهنم راهی ات می کنم.
چند روز بعد، شورای مخصوصی متشکل از پدران و شوهران هتک ناموس شده، نامه ای به سر اسقف منطقه نوشت و در خواست کرد که نه تنها والتر از کلیسای ناحیه ی آن ها اخراج شود، بلکه خلع لباس هم بشود.
آن ها عکس های رنگی واضحی از والتر در هنگام ارتکاب عمل به همراه نوارهای صوتی حاوی صدای زنان و دختران رو کردند که با وجود این اسناد و مدارک، والتر باز هم کم نمی آورد. او می گفت این راهی بوده که او برای اجرای این فرمان مسیح که می فرماید " به همسایه ات عشق بورز" انتخاب کرده است. درِ خانه ی یک خادم ِ خدا باید همیشه به روی بندگان خدا باز باشد، چه روز باشد، چه شب و چه نیمه شب!
ضربه نهایی وقتی بود که زن والتر اعلام کرد او با بچه ها به خانه ی پدرش برخواهد گشت؛ والتر داغان شد. او در محاصره ی دشمنان زیادی قرار داشت و کسی نبود که نجاتش بدهد. والتر به این نتیجه رسید که این ها کار شیطان است.
اما واقعاً این وضعیت به خاطر شیطان بود یا بیشعوری؟
والتر را اسقف نزد من فرستاد. او چیزی جز یک بیشعور مذهبی نبود. والتر نمی توانست بپذیرد که به طرز بسیار ماهرانه ای خودش را هم فریب می داده. مثلاًمعتقدبود که خودش را فدای زنان کلسیا رو کرده، به این ترتیب که مرهمی بر درد تنهایی شان شده و با برآورده شدن ضروری ترین نیازهایشان، کمک کرده که به زندگی با شوهران سرد مزاجشان ادامه دهند. اما بالاخره قبول کرد که چقدر به دیگران آسیب زده و از اختیاراتش سوء استفاده کرده است.
هرگز آن رور را فراموش نمی کنم که به من نظر کرد و گفت :" آیا من بیشعور بوده ام، فرزند؟ " چنین لحظاتی به کار روان درمانی ارزش ویژه ای می بخشد.سخت ترین درس او درک این مطلب مهم بود که سایر مردم برای این خلق نشده اند که او با آن ها سرگرم شود و بر ایشان فرمان براند.
والتر الان در گوشه ای از خاورمیانه مشغول شتربانی است و می گوید: "اگر خداوند بتولند امثالِ من بیشعور را ببخشد، پس قدرتمندترین قادر جهان است" و اگر کسی از او درخواست کمک یا راهنمایی کند؛ با مهربانی جواب می دهد: " هیچ وقت با یک بیشعور صلاح مشورت نکن."
تاثیرگذار ترین افراد در تاریخ
نویسنده ی کتاب: مایکل اچ هارت. فیزیک دان، ریاضی دان (دانشگاه کورنل)، دکترای اخترفیزیک (دانشگاه پریستون)، حقوق دان، کارشناس علوم کامپیوتر، یهودی معتقد، آمریکایی. این کتاب که در سال 1978 نوشته شده و در سال 1992 بازنویسی شده، تا به حال بیش از 500 هزار جلد در سرتاسر دنیا فروش داشته و به 15 زبان هم ترجمه شده.
در این متن فقط به ده نفر اول تاثیر گذار در تاریخ بشریت اشاره میشود ومابقی افراد را درکتاب بخوانید.
رتبه دهم - البرت انیشتن
آلبرت اینشتین (۱۸۷۹ - ۱۹۵۵) فیزیکدان نظری زادهٔ آلمان بود . او بیشتر به خاطر نظریه نسبیت و بویژه برای همارزی جرم و انرژی (E=mc۲) شهرت دارد. علاوه بر این، او در بسط تئوری کوانتوم و مکانیک آماری سهم عمدهای داشت. اینشتین جایزه نوبل فیزیک را در سال ۱۹۲۱ برای خدماتش به فیزیک نظری و به خصوص به خاطر کشف قانون اثر فوتوالکتریک دریافت کرد . او به دلیل تأثیرات چشمگیرش ، به عنوان یکی از بزرگترین فیزیکدانانی شناخته میشود که به این جهان پا گذاشتهاند. در فرهنگ عامه، نام «اینشتین» مترادف هوش زیاد و نابغه شدهاست.
رتبه نهم - کریستوفر کلمبوس
کریستوف کلمب (۱۴۵۱ -۱۵۰۶) سوداگر و دریانورد اهل جنُوا در ایتالیا بود که بر حسب اتفاق قارهٔ آمریکا را کشف کرد. او که از طرف پادشاهی کاستیل (بخشی از اسپانیا) مأموریت داشت تا راهی از سمت غرب به سوی هندوستان بیابد، در سال ۱۴۹۲ میلادی با سه کشتی از عرض اقیانوس اطلس گذشت اما به جای آسیا به آمریکا رسید. کلمب هرگز ندانست که قارهای ناشناخته را کشف کرده است. وی از چهرههای بحث برانگیز تاریخ است. برخی – از جمله اکثر سرخپوستان آمریکا – او را مسئول مستقیم یا غیرمستقیم کشتار دهها (اگر نه صدها) میلیون نفر از مردم بومی و عامل استثمار آمریکا از سوی اروپا میدانند؛ در حالیکه دیگران وی را به خاطر نقش مؤثری که در گسترش فرهنگ و تمدن غرب ایفا کرد میستایند.
رتبه هشتم - یوهانس گوتنبرگ
یوهانس گوتنبرگ، (حدود ۱۳۹۸ - ۱۴۶۸) زرگر آلمانی و اولین مخترع ماشین چاپ و گسترنده ی صنعت آن در اروپا بود. البته این صنعت ۴۰۰ سال قبل از وی توسط یک بازرگان چینی به نام بی شنگ استفاده میشد ولی این گوتنبرگ بود که صنعت چاپ را به دنیای غرب عرضه کرد. صنعت چاپ مکانیکی یکی از مهم ترین عوامل گسترش علم و فن آوری و اطلاعات در دنیا است که سرعت گسترش علم در دنیای غرب را به صورت غیر قابل مقایسه ای افزایش داد.
رتبه هفتم - تسای لون
تسای لون یا سای لون (چینی ساده: 蔡伦 ، انگلیسی Cia Lun) (حدود 50 - 121) مخترع چینی کاغذ و از خواجگان دربار امپراتوری هان شرقی بود. هرچند انواع بدوی کاغذ پیش از تسای لون نیز در چین تولید میشد ولی او با ابداع شیوهای نوین و افزودن موادی جدید به ترکیبات مورد نیاز آن، اولین کاغذ با الیاف گیاهی به شکل آنچه که امروزه وجود دارد را تولید نمود. آیا واقعا دنیای بدون کاغذ قابل تصور است؟
رتبه ششم - پولس
پولس (بولوس - St. Paul) از رسولان و مبلغان مسیحیت و بنیانگذار الهیات و خداشناسی این آئین بود؛ برخلاف حواریون، پولس هرگز با عیسی دیدار مستقیم نداشته است؛ با این حال این پولس بود که مسیحیت را از یهودیت جدا ساخت، همچون دینی جداگانه. در کتاب اعمال رسولان، پولس پیشوای نصاری و حواریون پیشوای مسیحیان خوانده شده اند. در واقع حضرت مسیح آیین مسیحیت را ایجاد کرد، ولی این پولس بود که آیین را گسترش داده و از سرزمین فلسطین به مناطق دیگر دنیا رساند.
رتبه پنجم - کنفسیوس
کنفسیوس حکیم (550 ق.م - 479ق.م) حکیم و آموزگار باستانی چینی است. در چین باستان آموزش در انحصار طبقه اشراف بود، اما کنفوسیوس نظام انحصاری آموزش اشراف را در هم شکست. وی شاگردانی از طبقات مختلف را پذیرفت و گفتنی است حدود سه هزار نفر شاگرد وی بودند. آموزش های کنفوسیوس نه تنها در چین بلکه در برخی از کشورهای آسیای دور تاثیرات عمیقی دارد. عقاید کنفوسیوس در عصر فئودالی -بیش از دو هزار سال- همواره بر منطقه حکمفرما بود و امروزه هم در عقاید مردم مشرق زمین نمود دارد. کتاب مقدس موسوم به "سخنان" که حاوی افکار، سخنان ومطالب درباره کردار کنفوسیوس است به زمینه های مختلف مانند تحصیل، موسیقی، گردشگری و دوستی مربوط است.
رتبه چهارم - سیذارتا گوتاما بودا
در افاسنه های بودایی، سیدارتا (واژه سیدارتا بمعنی کمالجو است) شاهزادهای بود که در تاریخی مابین 6 الا 4 قرن قبل از میلاد مسیح در نپال امروزی میزیست. پدر سیدارتا که پادشاهی متمول بود ولی را در ناز و نعمت پروراند و در کاخهایی محفوظ قرار داد تا سیدارتا با رنجها و کاستیهای زندگی آشنایی نیابد. با این حال سیدارتای کمالجو به دنبال حقیقت جهان از کاخها گریخت. وی پس از شش سال آزمودن و پویش در زیر درختی به درون پویی (مراقبه و مکاشفه) نشست و به دریافت رموز و بیداری کامل رسید و بودا گشت. واژه بودا به معنای بیدار شده یا به عبارتی به روشنی رسیدهاست. وی بنانهنده ی مذهب و تفکر بودایی است که امروزه چند صد میلیون پیرو دارد.
رتبه سوم - عیسی مسیح
حضرت عیسی مسیح یا عیسی ناصری شخصیت مرکزی مسیحیت بزرگترین دین دنیاست. در باور مسیحیان عیسی تجسم خدا در جسم انسانی و آغازگر جریان مسیحیت میباشد و مسلمانان به عیسی به عنوان یک پیامبر باور دارند؛ نگاه مسیحیت به عیسی بر پایه اعتقاد به الوهیت عیسی، مسیح بودن او همان گونه که در عهد عتیق پیشگویی شدهاست و زنده شدن او پس از مصلوب شدنش میباشد. اکثر مسیحیان غالباً عیسی را پسر خدا میدانند (که معمولاً اینطور تعبیر میشود که او خدای پسر، رکن دوم تثلیث است) که برای رستگاری و آشتی با خدا به روی زمین آمد. آنان همچنین به تولد معجزهوار عیسی از یک باکره، انجام معجزات، به صلیب کشیده شدن ولی، عروج به آسمان، و بازگشت مجدد او در آینده باور دارند.
رتبه دوم - آیزاک نیوتن
(اسحاق) نیوتن (۱۶۴۳ – ۱۷۲۷) فیزیکدان، ریاضیدان، فیلسوف و عضو پارلمان انگلستان بوده است. وی در سال ۱۶۸۷ میلادی شاهکار خود «اصول ریاضی فلسفه طبیعی» را به نگارش درآورد. در این کتاب او مفهوم گرانش عمومی را مطرح ساخت و با تشریح قوانین حرکت اجسام، علم مکانیک کلاسیک را پایه گذاشت. از دیگر کارهای مهم او بنیانگذاری حساب دیفرانسیل و انتگرال است. همچنین او نخستین کسی است که قواعد طبیعی حاکم بر گردشهای زمینی و آسمانی را کشف کرد. وی همچنین توانست برای اثبات قوانین حرکت سیارات کپلر برهانهای ریاضی بیابد. افزون بر اینها، نیوتن پس از آزمایشهای دقیق دریافت که نور سفید ترکیبی از تمام رنگهای موجود در رنگینکمان است. او فرضیه موجی هویگنس را درباره ی نور رد کرد. از دیدگاه نیوتن نور جریانی از ذرات است که از چشمه نور به بیرون فرستاده میشوند.
رتبه اول - محمد مصطفی
ابوالقاسم محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم (۵۷۰ - ۶۳۲) بنیانگذار و پیامبر دین اسلام و به اعتقاد مسلمانان، آخرین و یکی از پیامبران در سلسلهٔ پیامبران خداست. مسلمانان محمد را تحویلدهندهٔ کتاب آسمانی قرآن و بازگردانندهٔ آیین اصلی و تحریفنشدهٔ یکتاپرستی (یا همان دین آدم، ابراهیم، موسی، نوح، عیسی و سایر پیامبران پذیرفتهشده در اسلام) میدانند. او همچنین بهعنوان یک سیاستمدار، رئیس دولت، بازرگان، فیلسوف، خطیب، قانونگذار، اصلاحطلب، فرماندهٔ جنگی، و برای مسلمانان و پیروان برخی مذاهب دیگر مأمور تعلیم فرمانهای الهی بهشمار میرود. آیین اسلام که توسط وی به دنیا ارائه شد، در شکل گیری زندگانی میلیاردها نفر در طول تاریخ نقش داشته است. به راستی دنیای امروز بدون تعلیمات و تاثیرات عمیقی که دین محمد در سرتاسر جهان در پی داشته است، بسیار متفاوت می بود. وی، تاثیرگذارترین فرد در تاریخ بشریت است.
روشنفکر و عوام از( کلیله و دمنه)
جماعتی از بوزینگان در کوهی بودند، چون شب فرا رسید ، بیچارگان از سرما رنجور شدند. پناهی میجستند، ناگاه کرم شبتابی را یافتند ، گمان بردند که آتش است، هیزم بر آن نهادند و میدمیدند.
برابر ایشان مرغی بود بر درخت بانگ میکرد که: آن آتش نیست. سخنانش در بوزینگان اثربخش نبود. در این میان مردی آن جا رسید، مرغ را گفت: رنج مبر که به گفتار تو یار نباشند و تو رنجور گردی و حکایت تو آن است که کسی شمشیر بر سنگ آزماید .مرغ سخن وی نشنود و از درخت فرود آمد تا بوزینگان را حدیث کرم شبتاب بهتر معلوم کند، بگرفتند و سرش جدا کردند....
با تلخیص از کلیله و دمنه
وضعیت امروزی روشنفکران:
قبلا عوام تلاش می کردند از هر چه روشنفکر ها لذت می برند لذت ببرند و مثل آنها زندگی کنند حالا روشنفکر ها تلاش می کنند مثل عوام زندگی کنند و از هر آنچه عوام لذت می برند لذت ببرند .
اندیشکده یا اتاق فکر
تعداد اندیشکدهها
براساس گزارش دانشگاه پنسیلوانیادر سال ۲۰۰۸ در سراسر جهان در مجموع ۵۴۶۵ گروههای مطالعاتی وجود داشتند که نسبت به سال ۲۰۰۷ (۵۰۸۰) این تعداد نه در صد افزایش داشته است. تعداد گروههای مطالعاتی در مناطق مختلف جهان به شرح ذیل میباشد:
آمریکای شمالی:۱۸۷۲، اروپای غربی: ۱۲۰۸، آسیا: ۶۵۳، اروپای شرقی ۵۱۴، آمریکای لاتین و کاریب: ۵۳۸، آفریقا: ۴۲۴، خاور میانه و آفریقای شمالی: ۲۱۸ و استرالیا و اقیانوسیه: ۳۸
رتبه کشورها از نطر اندیشگاهها یا اتاقهای فکری:
اکنون آمریکا با ۱۸۲۸ مؤسسه مطالعاتی - چین ۴۲۶ - انگلستان ۲۸۷ و هند ۲۶۸ مؤسسه مطالعاتی به ترتیب اول تا چهارم هستند. ایران با حدود ۳۰ مؤسسه در رده بسیار پایینی قرار دارد.
تاریخچه اتاق فکر در ایران :
سال۱۳۷۱ شروع رسمی اتاق فکر در ایران است و با بحث های مفاهمه فکری شروع شده و با دو رویکرد :
۱- شناسایی افکار غربی
۲- شناسایی افکار بومی
دور دوم اتاق فکر از ۱۳۷۷ شروع شده و تا ۱۳۸۳ ادامه یافته است .
مباحث این دوره پیرامون منطق بنیادین فکر بوده است .
« مسئله فکر، تئوری های فکر، کارگاه های فکرسازی ، تکنولوژی فکر و ... »
دور سوم اتاق فکر از ۱۳۸۴ شروع و ادامه دارد (۱۳۸۷ )
تشکیل اتاق فکر حکومتی است یا پژوهشهای فکر حکومتی است . مانند کانون های تفکر یا اتاق های فکر که در وزارتخانه ها و به تبع آن در سازمانهای استانی آنان شکل گرفته است .
تاریخچه اتاق فکر در جهان :
« اتاق های فکر » گرچه در ایران پدیده ای جدید است ، اما در غرب تشکیل این کانون ها به اوایل قرن بیستم برمی گردد .
کانون تفکر نوعی سازمان ویژه برای تفکر و پژوهش در زمینه سیاست ها و استراتژی ها است که براصل « جمع اندیشی » یا « ایده پردازی جمعی » استوار است . این نوع سازمان به صورت حرفه ای زاییده شرایط پس از جنگ دوم جهان در غرب بوده است و هم اکنون انواع و اقسام اتاق های فکر در زمینه های مختلف در سطح جهان پراکنده اند .
مطابق اطلاعات موسسه نیرا « Nira » در ژاپن در سال ۲۰۰۲ ، ۳۲۰ کانون تفکر در ۷۷ کشور جهان مشغول به کار بوده اند که ۱۲۰ مورد آنها فقط در آمریکا فعالیت می کردند .
واژه اتاق فکر « Think Tank » برای اولین بار در سال توسط پاول آمریکایی به کار برده شد و به مرور در ادبیات علوم سیاسی و مدیریتی وارد و جا افتاد .
اولین اتاق های فکر که در آمریکا تاسیس شدند عبارتند از :
- بنیاد راسل سیج در سال ۱۹۰۷
- اتاق فکر بروکینگز ۱۹۱۶
- شورای روابط خارجی ۱۹۲۱
- اتاق فکر ژنو ۱۹۴۷
البته « ناکامورا مادوکا » محقق ژاپنی معتقد است کهن ترین کانون تفکر جهان موسسه خدمات سلطنتی در زمینه مطالعات نظامی ( انگلستان ۱۸۳۱ ) و جامعه فابیان ( انگلستان ۱۸۸۴ ) می باشد .
کشورهای آسیایی بعد از جنگ دوم جهان بصورت جدی به تاسیس « کانون های تفکر » پرداختند . البته ژاپن از این جهت ، از دیگر کشورهای آسیایی پیشروتر است و تقریبا از اوایل قرن بیستم به ایجاد این کانون ها دست زد .
اندیشکدهها در ایران
از جمله اندیشکدههای ایرانی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
اندیشکده تمدن نوین اسلامی
اندیشکده صبح ایران
اندیشکده مطالعات جهان اسلام
شورای راهبردی (اندیشکده) وزارت ورزش و جوانان
اندیشکده مشیر
اندیشگاه آفاق
اندیشکده یقین
اندیشکده راهبردی امنیت نرم
اندیشکده برهان
اندیشکده شریف
اندیشکده روابط بینالملل
اندیشکده پلی تکنیک
اندیشکده آتی نگار
اندیشکده سیوان
اندیشکده تبیین
اندیشکده صنعت و فناوری
اندیشکده نانوفناوری وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی
اندیشکده فارابی
عکسی قدیمی از دولت آبادمرند
ایستاده ازراست
اقایان فتحعلی کریمی ،محبوب محبی،عبدالحسین رسولی،عبدالله منوچهری کدخدا
نشسته ازراست ملارضا دولت ابادی،عزت الله مجیدی معروف مجید الملک
روستای دولت اباد
تفسیر عکس فوق توسط دکتر رحیم زایرکعبه:
تفسیری جامعه شناختی
در این عکس می توان سه طبقه اجتماعی روحانیت، ارباب و مباشران ارباب را مشاهده نمود. حدس اینکه افراد ایستاده در عکس از مباشران ارباب باشد، زمانی بیشتر قوت می گیرد که لباس نسبتا متحدالشکل آنها توجه آدمی را به خود جلب می سازد. در این عکسی نشانی از طبقه بسیار وسیع و گمنام رعیت به چشم نمی خورد؛ در نتیجه این عکس را می توان عکسی سازمانی و اداری و نه عمومی و مردمی تلقی نمود. همین امر نشان از فاصله آنها با متن و بدنه اجتماعی دارد. این عکس که بازگو کننده تاریخ حداقل 50 سال قبل می باشد نشان از جایگاه عمیق و مهم دو طبقه ارباب و روحانیت در تاریخ اجتماعی این کشور را نشان می دهد.